معنی فارسی abnegate

B2

انکار کردن، کنار گذاشتن یا چشم‌پوشی از یک حق یا خواسته.

To refuse or deny oneself something; to relinquish a right.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت حق شنیده شدنش را انکار کند.

مثال:

He decided to abnegate his right to be heard.

معنی(example):

انکار باورهای شخصی یک انتخاب دشوار است.

مثال:

To abnegate one's beliefs is a difficult choice.

معنی فارسی کلمه abnegate

: معنی abnegate به فارسی

انکار کردن، کنار گذاشتن یا چشم‌پوشی از یک حق یا خواسته.