معنی فارسی aboded

B1

سکونت داشتن، به معنای زندگی کردن در یک مکان به مدت طولانی.

To have lived in a place for an extended period.

example
معنی(example):

این خانه توسط خانواده برای سال‌های زیادی سکونت داشت.

مثال:

The house was aboded by the family for many years.

معنی(example):

آنها در طول تابستان در آن کلبه سکونت داشتند.

مثال:

They aboded in that cottage during the summer.

معنی فارسی کلمه aboded

: معنی aboded به فارسی

سکونت داشتن، به معنای زندگی کردن در یک مکان به مدت طولانی.