معنی فارسی abolitionised
B1لغو شده، به ویژه در مورد سیستمها یا قوانین که با توجه به تغییرات اجتماعی یا سیاسی برچیده شدهاند.
Having been abolished; refers to laws or practices that have been eliminated.
- VERB
example
معنی(example):
این قانون پس از بسیاری از اعتراضات لغو شد.
مثال:
The law was abolitionised after many protests.
معنی(example):
بسیاری معتقدند که شیوههای منسوخ باید لغو شوند.
مثال:
Many believe that the outdated practices should be abolitionised.
معنی فارسی کلمه abolitionised
:
لغو شده، به ویژه در مورد سیستمها یا قوانین که با توجه به تغییرات اجتماعی یا سیاسی برچیده شدهاند.