معنی فارسی abolitionism

B2

مکتب فکری یا اجتماعی که بر روی لغو و برچیدن نهادها یا سنت‌های ناعادلانه تمرکز دارد.

A social or political movement advocating for the abolition of an institution, particularly slavery.

example
معنی(example):

لغو طلبی نقش مهمی در مبارزه با برده‌داری ایفا کرد.

مثال:

Abolitionism played a crucial role in the fight against slavery.

معنی(example):

اصول لغو طلبی از برابری برای همه افراد حمایت می‌کند.

مثال:

The principles of abolitionism support equality for all individuals.

معنی فارسی کلمه abolitionism

: معنی abolitionism به فارسی

مکتب فکری یا اجتماعی که بر روی لغو و برچیدن نهادها یا سنت‌های ناعادلانه تمرکز دارد.