معنی فارسی abrasion
B1خراشیدگی، آسیب به سطحی که به دلیل سایش، تماس یا ریزش مواد مختلف ایجاد میشود.
The process of scraping or wearing away.
- NOUN
example
معنی(example):
خراش روی بازوی او دردناک بود.
مثال:
The abrasion on his arm hurt.
معنی(example):
جاده نشانههایی از خراشیدگی در اثر ترافیک سنگین نشان میدهد.
مثال:
The road showed signs of abrasion from the heavy traffic.
معنی فارسی کلمه abrasion
:
خراشیدگی، آسیب به سطحی که به دلیل سایش، تماس یا ریزش مواد مختلف ایجاد میشود.