معنی فارسی abrasive

B2

خراشنده، که می‌تواند سطحی را ساییده و خشن کند یا به طور مجازی به فردی که به راحتی دیگران را می‌آزارد اشاره می‌کند.

Having a rough quality that can be used to wear away surfaces; also describes a personality that irritates others.

example
معنی(example):

تمیزکننده خراشنده سطح را براق کرد.

مثال:

The abrasive cleaner made the surface shine.

معنی(example):

او شخصیتی خشن دارد که ممکن است مردم را ناراحت کند.

مثال:

He has an abrasive personality that can upset people.

معنی فارسی کلمه abrasive

: معنی abrasive به فارسی

خراشنده، که می‌تواند سطحی را ساییده و خشن کند یا به طور مجازی به فردی که به راحتی دیگران را می‌آزارد اشاره می‌کند.