معنی فارسی abruptio

B1

قطعه‌کردن، جدا شدن ناگهانی یا جدا شدن از جایی.

The act of breaking or tearing away suddenly.

example
معنی(example):

قطعه‌کردن گیاه غیرمنتظره بود.

مثال:

The abruptio of the plant was unexpected.

معنی(example):

قطعه‌کردن به اکوسیستم آسیب زد.

مثال:

The abruptio caused damage to the ecosystem.

معنی فارسی کلمه abruptio

: معنی abruptio به فارسی

قطعه‌کردن، جدا شدن ناگهانی یا جدا شدن از جایی.