معنی فارسی absconsa

B1

آب کردن، به‌خصوص در زمینه‌ای که شخص از مکان یا قانونی فرار می‌کند.

To flee or escape, particularly in a legal context.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت با پول بگریزد.

مثال:

He chose to absconsa with the money.

معنی(example):

جنایتکار برنامه‌ریزی کرد که قبل از رسیدن پلیس بگریزد.

مثال:

The criminal planned to absconsa before the police arrived.

معنی فارسی کلمه absconsa

: معنی absconsa به فارسی

آب کردن، به‌خصوص در زمینه‌ای که شخص از مکان یا قانونی فرار می‌کند.