معنی فارسی absey

B1

اجتناب کردن از موضوعات یا مکالمات دردناک.

To avoid topics or difficult conversations.

example
معنی(example):

او به خاطر اجتناب از مکالمات دشوار شناخته شده است.

مثال:

He is known to absey from difficult conversations.

معنی(example):

مردم اغلب از مباحثی که آن‌ها را ناراحت می‌کند، اجتناب می‌کنند.

مثال:

People often absey around topics that make them uncomfortable.

معنی فارسی کلمه absey

: معنی absey به فارسی

اجتناب کردن از موضوعات یا مکالمات دردناک.