معنی فارسی absolutise
B1 /ˈæb.sə.lju.taɪz/مطلق کردن، به معنای در نظر گرفتن یک مفهوم به عنوان یک حقیقت مطلق و بدون تغییر.
To make something absolute or treated as if it were absolute.
- verb
verb
معنی(verb):
To make absolute.
example
معنی(example):
به مطلق کردن یک مفهوم به معنای این است که آن را به عنوان مطلق و تغییر ناپذیر در نظر بگیریم.
مثال:
To absolutise a concept means to treat it as absolute and unchanging.
معنی(example):
بعضی از فیلسوفان درباره مطلق کردن اصول اخلاقی هشدار میدهند.
مثال:
Some philosophers caution against absolutising moral principles.
معنی فارسی کلمه absolutise
:
مطلق کردن، به معنای در نظر گرفتن یک مفهوم به عنوان یک حقیقت مطلق و بدون تغییر.