معنی فارسی absolutized
B2مطلقسازی شده، به معنای تبدیل یک عقیده یا نظریه به یک حقیقت قطعی و غیرقابل انکار.
Made absolute or universally true, often implying a loss of nuance.
- verb
verb
معنی(verb):
To make absolute.
example
معنی(example):
نگرشهای او مطلقسازی شدهاند که بحث را دشوار میکند.
مثال:
Her views have been absolutized, making discussion difficult.
معنی(example):
زمانی که یک نظریه مطلقسازی میشود، به چالش کشیدن آن دشوار میشود.
مثال:
Once a theory is absolutized, it becomes hard to challenge.
معنی فارسی کلمه absolutized
:
مطلقسازی شده، به معنای تبدیل یک عقیده یا نظریه به یک حقیقت قطعی و غیرقابل انکار.