معنی فارسی abstinency
B1پرهیز، خودداری یا اجتناب از انجام عمل یا مصرف چیزی خاص، بهویژه در زمینههای سلامت یا اعتیاد.
The practice of restraining oneself from indulging in something, often for health or moral reasons.
- NOUN
example
معنی(example):
پرهیز ممکن است به بهبود کلی رفاه فرد کمک کند.
مثال:
Abstinency can help improve one's overall well-being.
معنی(example):
پرهیز او در طول ماههای تمرین قابل توجه بود.
مثال:
His abstinency during the months of training was remarkable.
معنی فارسی کلمه abstinency
:
پرهیز، خودداری یا اجتناب از انجام عمل یا مصرف چیزی خاص، بهویژه در زمینههای سلامت یا اعتیاد.