معنی فارسی abstinential
B1پرهیزی، مرتبط با مسایل مربوط به پرهیز و اجتناب از رفتارهای خاص.
Relating to the practice of abstaining from certain activities or indulgences.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روشهای پرهیزی میتوانند به احساس بیشتری از انضباط منجر شوند.
مثال:
Abstinential practices can lead to a greater sense of discipline.
معنی(example):
رویکرد پرهیزی توسط بسیاری برای بهبود سلامت پذیرفته شد.
مثال:
The abstinential approach was adopted by many for better health.
معنی فارسی کلمه abstinential
:
پرهیزی، مرتبط با مسایل مربوط به پرهیز و اجتناب از رفتارهای خاص.