معنی فارسی abstricted

B1

محدود شده، به معنای تحت محدودیت یا قید بودن.

Limited or restricted in action or scope.

example
معنی(example):

قوانین برای رفتارهای خاص محدود شده بودند.

مثال:

The rules were abstricted to certain behaviors.

معنی(example):

حرکات او به دلیل لباس تنگ محدود شده بود.

مثال:

Her movements felt abstricted due to the tight dress.

معنی فارسی کلمه abstricted

: معنی abstricted به فارسی

محدود شده، به معنای تحت محدودیت یا قید بودن.