معنی فارسی abstricting

B1

محدود کننده، به معنای ایجاد محدودیت یا قید در چیزی.

Creating restrictions or confines.

example
معنی(example):

آنها دسترسی به ساختمان را محدود می‌کنند.

مثال:

They are abstricting access to the building.

معنی(example):

محدود کردن زمان صرف شده در رسانه‌های اجتماعی می‌تواند مفید باشد.

مثال:

Abstricting the amount of time spent on social media can be beneficial.

معنی فارسی کلمه abstricting

: معنی abstricting به فارسی

محدود کننده، به معنای ایجاد محدودیت یا قید در چیزی.