معنی فارسی abstricts

B1

محدود می‌کند، به معنای قرار دادن محدودیت بر روی چیزی.

To constrain or limit something.

example
معنی(example):

دولت برخی فعالیت‌ها را در طول وضعیت اضطراری محدود می‌کند.

مثال:

The government abstricts certain activities during the emergency.

معنی(example):

او هزینه‌های خود را برای صرفه‌جویی در سفر محدود می‌کند.

مثال:

He abstricts his spending to save for a vacation.

معنی فارسی کلمه abstricts

: معنی abstricts به فارسی

محدود می‌کند، به معنای قرار دادن محدودیت بر روی چیزی.