معنی فارسی acceleratedly

B2

به‌طور تسریع‌شده، شیوه‌ای که در آن کار یا فرآیند به سرعت انجام می‌شود.

In a manner that increases speed or efficiency.

example
معنی(example):

این پروژه به‌سرعت تمام شد تا به مهلت زمانی برسد.

مثال:

The project was completed acceleratedly to meet the deadline.

معنی(example):

او به‌سرعت کار کرد تا وظایفش را قبل از زمان‌بندی تمام کند.

مثال:

He worked acceleratedly to finish his tasks ahead of schedule.

معنی فارسی کلمه acceleratedly

: معنی acceleratedly به فارسی

به‌طور تسریع‌شده، شیوه‌ای که در آن کار یا فرآیند به سرعت انجام می‌شود.