معنی فارسی accidently

B1

به طور تصادفی انجام شده.

In a manner that is unintentional.

example
معنی(example):

او به طور تصادفی فایل را حذف کرد.

مثال:

She accidently deleted the file.

معنی(example):

او به طور تصادفی قهوه را روی میز ریخت.

مثال:

He accidently spilled coffee on the table.

معنی فارسی کلمه accidently

: معنی accidently به فارسی

به طور تصادفی انجام شده.