معنی فارسی accloy

B1

آماده کردن چیزی برای استفاده یا سازگاری با یک محیط جدید.

To accustom or prepare something for a new relationship or use.

example
معنی(example):

به معنی آماده کردن چیزی برای یک رابطه جدید است.

مثال:

To accloy something means to prepare it for a new relationship.

معنی(example):

شما باید خاک را قبل از کاشت سبزیجات آماده کنید.

مثال:

You should accloy the soil before planting vegetables.

معنی فارسی کلمه accloy

: معنی accloy به فارسی

آماده کردن چیزی برای استفاده یا سازگاری با یک محیط جدید.