معنی فارسی accommodatively
B2به صورت سازگار، با روشی که نشان دهنده هماهنگی و انعطافپذیری باشد.
In a manner that shows accommodation; flexibly or cooperatively.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور سازگار با مشتری عصبانی صحبت کرد تا او را آرام کند.
مثال:
She spoke accommodatively to appease the angry customer.
معنی(example):
مدیر در طول مذاکرات به طور سازگار عمل کرد.
مثال:
The manager acted accommodatively during negotiations.
معنی فارسی کلمه accommodatively
:
به صورت سازگار، با روشی که نشان دهنده هماهنگی و انعطافپذیری باشد.