معنی فارسی acquiescently
B1در حالت سکوت و بدون اعتراض یا مقاومت، به ویژه در زمینههای اجتماعی یا حرفهای.
In a manner that accepts something reluctantly but without protest.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی موافقت کرد که در این پروژه کمک کند.
مثال:
She acquiescently agreed to help with the project.
معنی(example):
او به آرامی قوانین جدید را در محل کار پذیرفت.
مثال:
He acquiescently accepted the new rules at work.
معنی فارسی کلمه acquiescently
:
در حالت سکوت و بدون اعتراض یا مقاومت، به ویژه در زمینههای اجتماعی یا حرفهای.