معنی فارسی admiredly
B2به طور تحسینآمیز، به شکلی که نشاندهنده تحسین و احترام باشد.
In a manner that shows admiration.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تحسینآمیز درباره دستاوردهای او صحبت کرد.
مثال:
He talked admiredly about her accomplishments.
معنی(example):
او به طور تحسینآمیز به استعدادی که روی صحنه نمایش داده شد، لبخند زد.
مثال:
She smiled admiredly at the talent displayed on stage.
معنی فارسی کلمه admiredly
:
به طور تحسینآمیز، به شکلی که نشاندهنده تحسین و احترام باشد.