معنی فارسی affectionally
B1به طور محبتآمیز، بیانگر نشان دادن احساس محبت نسبت به کسی یا چیزی.
In an affectionate manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به محبت به سر سگ دست زد.
مثال:
He affectionally patted the dog on its head.
معنی(example):
آنها به محبت به یاد خاطرات کودکیشان افتادند.
مثال:
They affectionally remembered their childhood memories.
معنی فارسی کلمه affectionally
:
به طور محبتآمیز، بیانگر نشان دادن احساس محبت نسبت به کسی یا چیزی.