معنی فارسی affectious

B2

تاثیرگذار، به طور مثبت و عاطفی بر دیگران اثر گذاشتن.

Having a strong emotional effect.

example
معنی(example):

طبیعت تاثیرگذار خنده‌های آنها شادی را در اتاق پخش کرد.

مثال:

The affectious nature of their laughter spread joy in the room.

معنی(example):

لبخند تاثیرگذار او باعث شد همه احساس راحتی کنند.

مثال:

Her affectious smile made everyone feel at ease.

معنی فارسی کلمه affectious

: معنی affectious به فارسی

تاثیرگذار، به طور مثبت و عاطفی بر دیگران اثر گذاشتن.