معنی فارسی affirmingly

B1

به طور تأییدکننده، با بیان یا حرکاتی که نشان‌دهنده تأیید یا حمایت است.

In a manner that expresses affirmation or support.

example
معنی(example):

او به طور تأییدکننده‌ای درباره پروژه جدید صحبت کرد.

مثال:

She spoke affirmingly about the new project.

معنی(example):

سر تکان دادن تأییدکننده او توافقش را نشان داد.

مثال:

His affirmingly nodding showed his agreement.

معنی فارسی کلمه affirmingly

: معنی affirmingly به فارسی

به طور تأییدکننده، با بیان یا حرکاتی که نشان‌دهنده تأیید یا حمایت است.