معنی فارسی afray

B1

درگیری، مشاجره یا دعوایی که به شدت بالا می‌گیرد.

A noisy quarrel or brawl.

example
معنی(example):

مشاجره می‌توانست به یک درگیری کامل تبدیل شود.

مثال:

The argument could afray into a full-blown conflict.

معنی(example):

اختلافات آنها اغلب به یک درگیری می‌انجامد.

مثال:

Their disagreements often lead to an afray.

معنی فارسی کلمه afray

: معنی afray به فارسی

درگیری، مشاجره یا دعوایی که به شدت بالا می‌گیرد.