معنی فارسی alay

B1

الای، روحیه‌ای شاداب و پرشور که نشان دهنده اشتیاق است.

A vibrant and enthusiastic spirit indicative of eagerness.

example
معنی(example):

او چالش را با روحیه الای پذیرفت.

مثال:

He accepted the challenge with an alay spirit.

معنی(example):

نشاط الای او جمعیت را هیجان‌زده کرد.

مثال:

Her alay enthusiasm excited the crowd.

معنی فارسی کلمه alay

: معنی alay به فارسی

الای، روحیه‌ای شاداب و پرشور که نشان دهنده اشتیاق است.