معنی فارسی albificative
B1مادهای که خاصیت سفید کنندگی دارد یا تأثیری در تبدیل چیزی به سفید دارد.
Having the quality or ability to make something white.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک ماده آلبیفیکاتیو به رنگ اضافه شد تا رنگ آن روشنتر شود.
مثال:
An albificative substance was applied to the paint to lighten its color.
معنی(example):
اثرات آلبیفیکاتیو این ماده شیمیایی قابل توجه بود.
مثال:
The albificative effects of the chemical were remarkable.
معنی فارسی کلمه albificative
:
مادهای که خاصیت سفید کنندگی دارد یا تأثیری در تبدیل چیزی به سفید دارد.