معنی فارسی alighten

B1

روشن کردن یا بهبود بخشیدن، مخصوصاً در زمینه احساس یا شرایط.

To make lighter or improve the ambiance.

example
معنی(example):

برای روشن کردن صحنه، از چراغ‌های روشن استفاده کردند.

مثال:

To alighten the stage, they used bright lights.

معنی(example):

امیدوار بودند که با موسیقی حال و هوا را روشن کنند.

مثال:

They hoped to alighten the mood with music.

معنی فارسی کلمه alighten

: معنی alighten به فارسی

روشن کردن یا بهبود بخشیدن، مخصوصاً در زمینه احساس یا شرایط.