معنی فارسی alightment
B1چیدمان یا قرار گرفتن در کنار یکدیگر به طور مناسب.
The arrangement or positioning of things in alignment.
- NOUN
example
معنی(example):
چیدمان ستارهها منظره زیبایی بود.
مثال:
The alightment of the stars was a beautiful sight.
معنی(example):
چیدمان افکارش به او کمک کرد تا متمرکز شود.
مثال:
The alightment of her thoughts helped her focus.
معنی فارسی کلمه alightment
:
چیدمان یا قرار گرفتن در کنار یکدیگر به طور مناسب.