معنی فارسی aligner
B2ابزار یا شخصی که چیزی را در راستای درست قرار میدهد.
A device or person that aligns something in a proper position.
- NOUN
example
معنی(example):
این الاینر به تدریج دندانهای او را صاف کرد.
مثال:
The aligner helped straighten her teeth over time.
معنی(example):
آنها یک الاینر جدید برای پروژه ساختمانی ایجاد کردند.
مثال:
They created a new aligner for the construction project.
معنی فارسی کلمه aligner
:
ابزار یا شخصی که چیزی را در راستای درست قرار میدهد.