معنی فارسی ambitendent

B1

دارای دو رویکرد یا گرایش به بررسی جنبه‌های مختلف یک موضوع یا مسئله.

Characterized by a dual approach or consideration of multiple aspects in a given situation.

example
معنی(example):

داشتن آمبیتندنت به این معنی است که در برابر موقعیت‌ها دو رویکرد داشته باشید.

مثال:

Being ambitendent means having a dual approach to situations.

معنی(example):

یک متفکر آمبیتندنت هر دو طرف یک استدلال را در نظر می‌گیرد.

مثال:

An ambitendent thinker considers both sides of an argument.

معنی فارسی کلمه ambitendent

: معنی ambitendent به فارسی

دارای دو رویکرد یا گرایش به بررسی جنبه‌های مختلف یک موضوع یا مسئله.