معنی فارسی ambivalency
C1حالت یا احساس دوگانه نسبت به یک چیز که فرد را دچار تردید میکند.
The coexistence of opposing attitudes or feelings, especially in decision-making.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم قطعیت او دربارهٔ رفتن به یک شهر جدید واضح بود.
مثال:
Her ambivalency about moving to a new city was evident.
معنی(example):
عدم قطعیت میتواند در مسائل مهم به نابسامانی منجر شود.
مثال:
Ambivalency can often lead to indecisiveness in important matters.
معنی فارسی کلمه ambivalency
:
حالت یا احساس دوگانه نسبت به یک چیز که فرد را دچار تردید میکند.