معنی فارسی ameliorativ

B2

بهبوددهنده، مربوط به فرایند بهبود یا افزایش کیفیت.

Having the effect of improving or making better.

example
معنی(example):

تلاش‌های سازمان تأثیر بهبودبخش بر روی جامعه داشت.

مثال:

The organization's efforts had an ameliorative effect on the community.

معنی(example):

او رویکردی بهبودبخش برای حل مشکل پیشنهاد کرد.

مثال:

He suggested an ameliorative approach to solve the issue.

معنی فارسی کلمه ameliorativ

: معنی ameliorativ به فارسی

بهبوددهنده، مربوط به فرایند بهبود یا افزایش کیفیت.