معنی فارسی ameliorative
B2بهبوددهنده، چیزی که به بهبود وضعیت کمک کند.
Serving to make something better or less severe.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیاستهای بهبودبخش به کاهش فقر کمک کردند.
مثال:
The ameliorative policies helped reduce poverty.
معنی(example):
نظرات او ذاتاً بهبودبخش بودند.
مثال:
His comments were ameliorative in nature.
معنی فارسی کلمه ameliorative
:
بهبوددهنده، چیزی که به بهبود وضعیت کمک کند.