معنی فارسی amphitheatral
B2مرتبط با یا ویژگیهای آمفیتئاتر، ساخته شده به گونهای که مناسب رویدادهای گروهی باشد.
Relating to or characteristic of an amphitheater, built to facilitate group events.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
چیدمان صندلیهای آمفیتئاتری تجربه تماشا را بهتر کرد.
مثال:
The amphitheatral arrangement of seats enhanced the viewing experience.
معنی(example):
یک ساختار آمفیتئاتری امکان بهتری برای آکوستیک در اجراها فراهم میکند.
مثال:
An amphitheatral structure allows for better acoustics in performances.
معنی فارسی کلمه amphitheatral
:
مرتبط با یا ویژگیهای آمفیتئاتر، ساخته شده به گونهای که مناسب رویدادهای گروهی باشد.