معنی فارسی amputational
B1مرتبط با عمل جراحی قطع عضو.
Relating to the process of amputation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عمل جراحی قطع عضو برای بهبود بیمار ضروری بود.
مثال:
The amputational procedure was necessary for the patient's recovery.
معنی(example):
فنآوریهای قطع عضو در سالهای اخیر به طور چشمگیری پیشرفت کردهاند.
مثال:
Amputational techniques have advanced significantly over the years.
معنی فارسی کلمه amputational
:
مرتبط با عمل جراحی قطع عضو.