معنی فارسی antepyretic
B1دارویی که برای کاهش تب استفاده میشود.
A substance or medication used to reduce fever.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک داروی تببر برای کاهش تب او تجویز کرد.
مثال:
The doctor prescribed an antepyretic to lower her fever.
معنی(example):
کودکان معمولاً هنگام بیماری از داروهای تببر استفاده میکنند.
مثال:
Children often take antepyretics when they are sick.
معنی فارسی کلمه antepyretic
:
دارویی که برای کاهش تب استفاده میشود.