معنی فارسی antiblennorrhagic

B1

داروهایی که برای کاهش یا پیشگیری از ترشح بیش از حد مخاط یا مواد مشابه استفاده می‌شوند.

Medicines that reduce or prevent excessive secretion of mucus or similar substances.

example
معنی(example):

پزشک داروی آنتی بلنوراه را برای درمان عفونت تجویز کرد.

مثال:

The doctor prescribed an antiblennorrhagic drug to treat the infection.

معنی(example):

درمان‌های آنتی بلنوراه برای مدیریت بیماری‌های مشابه ضروری هستند.

مثال:

Antiblennorrhagic treatments are essential for managing similar diseases.

معنی فارسی کلمه antiblennorrhagic

: معنی antiblennorrhagic به فارسی

داروهایی که برای کاهش یا پیشگیری از ترشح بیش از حد مخاط یا مواد مشابه استفاده می‌شوند.