معنی فارسی antibridal
B1مربوط به عروسی یا اشیاء و مراسمی که به عروسی مرتبط نیست.
Pertaining to items or themes that are not related to weddings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او لباسی ضدعروسی پوشید که برای این مناسبت عالی بود.
مثال:
She wore an antibridal gown that was perfect for the occasion.
معنی(example):
دکوراتور از تمهای ضدعروسی برای ایجاد جوی منحصر به فرد در این رویداد استفاده کرد.
مثال:
The decorator used antibridal themes to create a unique atmosphere at the event.
معنی فارسی کلمه antibridal
:
مربوط به عروسی یا اشیاء و مراسمی که به عروسی مرتبط نیست.