معنی فارسی anticipatorily
B1به طور پیشبینیکننده، اشاره به انتظار برای چیزی که قرار است بیفتد.
In a manner that shows anticipation or expectation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور پیشبینیکننده لبخند زد در حالی که منتظر خبر بود.
مثال:
She smiled anticipatorily as she waited for the news.
معنی(example):
دانشآموزان به طور پیشبینیکننده به معلم نگاه کردند تا نتایج آزمون را ببینند.
مثال:
The students looked anticipatorily at the teacher for the test results.
معنی فارسی کلمه anticipatorily
:
به طور پیشبینیکننده، اشاره به انتظار برای چیزی که قرار است بیفتد.