معنی فارسی anticonservativeness

B1

ضد محافظه‌کاری، فرایند یا ویژگی مخالف با رویکردهای محافظه‌کارانه.

The quality of opposing conservative views or policies.

example
معنی(example):

ضد محافظه‌کاری این سیاست حامیان جوانی را به خود جذب کرد.

مثال:

The anticonservativeness of the policy attracted young supporters.

معنی(example):

ضد محافظه‌کاری او در پیشنهادات جسورانه‌اش مشهود بود.

مثال:

Her anticonservativeness was evident in her bold proposals.

معنی فارسی کلمه anticonservativeness

: معنی anticonservativeness به فارسی

ضد محافظه‌کاری، فرایند یا ویژگی مخالف با رویکردهای محافظه‌کارانه.