معنی فارسی anticritically

B1

به گونه‌ای که انتقادی نباشد و بر نکات مثبت متمرکز باشد.

In a manner that avoids criticism.

example
معنی(example):

او با رویکرد غیرانتقادی به این مباحثه نزدیک شد تا هماهنگی را حفظ کند.

مثال:

She approached the debate anticritically to maintain harmony.

معنی(example):

آنها به طور غیرانتقادی بحث کردند و بر همکاری به جای اختلاف تمرکز کردند.

مثال:

They argued anticritically, focusing on collaboration rather than disagreement.

معنی فارسی کلمه anticritically

: معنی anticritically به فارسی

به گونه‌ای که انتقادی نباشد و بر نکات مثبت متمرکز باشد.