معنی فارسی antidomestically

B1

به‌طور غیرخانگی یا ضد خانوادگی، به روش‌هایی اشاره دارد که متفاوت از زندگی سنتی خانه‌داری است.

In a manner that opposes traditional domestic roles or lifestyles.

example
معنی(example):

او به‌طور ضدخانگی زندگی می‌کرد و همیشه به دنبال تجربه‌های جدید بود.

مثال:

She lived antidomestically, always seeking new experiences.

معنی(example):

رویکرد الهام‌گرفته از ضدخانگی او به کشفیات هیجان‌انگیز منجر شد.

مثال:

His antidomestically inspired approach led to exciting discoveries.

معنی فارسی کلمه antidomestically

: معنی antidomestically به فارسی

به‌طور غیرخانگی یا ضد خانوادگی، به روش‌هایی اشاره دارد که متفاوت از زندگی سنتی خانه‌داری است.