معنی فارسی antidyscratic
B1خلاف دیسکروند؛ هرگونه ویژگی که با نظم و قاعدهای سخت در تضاد باشد.
Opposed to rigid or inflexible styles, particularly in education.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تئوری ضد دیسکرایتیک به انعطافپذیری در سبکهای یادگیری تأکید میکند.
مثال:
The antidyscratic theory advocates for flexibility in learning styles.
معنی(example):
سیستمهای آموزشی میتوانند از روشهای ضد دیسکرایتیک بهرهمند شوند.
مثال:
Educational systems can benefit from antidyscratic methods.
معنی فارسی کلمه antidyscratic
:
خلاف دیسکروند؛ هرگونه ویژگی که با نظم و قاعدهای سخت در تضاد باشد.