معنی فارسی antimedically

B2

به شیوه‌ای که مخالف با مداخلات پزشکی یا روش‌های درمانی عادی باشد.

In a manner that opposes or is critical of medical practices.

example
معنی(example):

بحث به سمت ضد پزشکی رفت وقتی که درباره درمان‌های جایگزین صحبت کردند.

مثال:

The discussion turned antimedically when talking about alternative therapies.

معنی(example):

نقادان به مسئله به طور ضد پزشکی نگاه کردند و از سلامتی جامع حمایت کردند.

مثال:

Critics looked at the issue antimedically, advocating for holistic health.

معنی فارسی کلمه antimedically

: معنی antimedically به فارسی

به شیوه‌ای که مخالف با مداخلات پزشکی یا روش‌های درمانی عادی باشد.