معنی فارسی antimedication
B1ضد دارو، ایدهای که به استفاده نکردن یا انتقاد از داروها و درمانهای متعارف اشاره دارد.
Opposing medication or pharmaceutical treatments.
- NOUN
example
معنی(example):
باورهای ضد دارویی او را به جستجوی درمانهای طبیعی واداشت.
مثال:
Her antimedication beliefs led her to seek natural healing.
معنی(example):
جنبش ضد دارو تغییرات سبک زندگی را به جای داروها ترویج میدهد.
مثال:
The antimedication movement promotes lifestyle changes instead of drugs.
معنی فارسی کلمه antimedication
:
ضد دارو، ایدهای که به استفاده نکردن یا انتقاد از داروها و درمانهای متعارف اشاره دارد.