معنی فارسی antimedicative
B2ضد درمانی، رویکرد یا آسیبی که نتیجهای معکوس به درمانهای پزشکی یا دارویی دارد.
Opposing or critical of the methods and effects of medication in treatment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او هنگام مقابله با اضطرابش رویکردی ضد درمانی اتخاذ کرد.
مثال:
He took an antimedicative approach when dealing with his anxiety.
معنی(example):
روان درمانگر روش ضد درمانی را با تمرکز بر آگاهی ازلحظه پیشنهاد داد.
مثال:
The therapist suggested an antimedicative method focusing on mindfulness.
معنی فارسی کلمه antimedicative
:
ضد درمانی، رویکرد یا آسیبی که نتیجهای معکوس به درمانهای پزشکی یا دارویی دارد.