معنی فارسی antimissionary

B1

شخصی که با مأموریت‌های دینی یا اجتماعی خارجی مخالف است.

A person who opposes foreign religious or social missions.

example
معنی(example):

نظر ضد مأموریتی اعتبار مأموریت‌های کمک خارجی را زیر سوال می‌برد.

مثال:

The antimissionary viewpoint questions the validity of foreign aid missions.

معنی(example):

او خود را ضد مأموریتی معرفی کرد و به دنبال راه‌حل‌های محلی بود.

مثال:

She identified as an antimissionary, advocating for local solutions.

معنی فارسی کلمه antimissionary

: معنی antimissionary به فارسی

شخصی که با مأموریت‌های دینی یا اجتماعی خارجی مخالف است.