معنی فارسی antiracial

B1

سیاست‌ها یا فعالیت‌هایی که بر ضد تعصبات نژادی ایجاد می‌شود.

Policies or actions that oppose racial discrimination.

example
معنی(example):

مدرسه یک سیاست ضد نژادی را برای ترویج فراگیری به پیش می‌برد.

مثال:

The school promotes an antiracial policy to foster inclusivity.

معنی(example):

فعالان برای اصلاحات ضد نژادی در جامعه مبارزه می‌کنند.

مثال:

Activists are campaigning for antiracial reforms in society.

معنی فارسی کلمه antiracial

: معنی antiracial به فارسی

سیاست‌ها یا فعالیت‌هایی که بر ضد تعصبات نژادی ایجاد می‌شود.